Wednesday 29 February 2012

این خانم نامزد نمایندگی به‌‌ چه چیزی تمایل دارند؟

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

مجتبی خامنه ای فرزند رهبروتاسیس بانک جدید بنام تات



 

مطلب مهمی درمورد بانک جدید التاسیس "تات" دارم. خواهش می کنم آنرا منتشر نمایید.
این بانک با سرمایه اولیه حدود 224 میلیارد تومان از محل :

1- مبلغ 140 میلیارد تومان وجوهات به جا مانده از آیت اله بهجت
2- مبلغ 84 میلیارد تومان وجوهات به جا مانده از آیت اله فاضل لنکرانی که در هردو مورد با دستور مستقیم رهبر جمهوری اسلامی گرفته شده و در اختیار آقایان:

1- مجتبی خامنه ای فرزند رهبر
2- غلامعلی حداد عادل رئیس اسبق مجلس هفتم
قرارداده شده تا به عنوان سهامداران اصلی اقدام به تاسیس این بانک نموده و درشرف پذیره نویسی هستند (مطابق تبلیغ درسیما)
مردم را تشویق به تحریم این بانک و عدم پذیره نویسی آن بنمائید.
آيا توجه كرديد كه مجموع اين ارقام چقدر شد ؟
از آنجائيكه شايد فرصت نداشته باشيد من اينكارو با اعداد تصادفي انجام دادم وشما فقط ملاحظه و سپس اطلاع رساني فرمائيد .


يك ميليون تومان يعني
000 000 10 ريال

50 ميليون تومان يعني
000 000 500 ريال

750 ميليون تومان يعني
000 000 500 7 ريال

يك ميليارد تومان يعني
000 000 000 10 ريال

يك ميلياردو هشتصد ميليون تومان يعني
000 000 000 18 ريال

25 ميليارد تومان يعني
000 000 000 250 ريال

150 ميليارد تومان يعني
000 000 000 500 1 ريال

224 ميليارد تومان يعني
000 000 000 240 2 ريال

اولأ اين مقدار وجه نقد براي چه كاري نزد اين آخوندها بوده است . چقدر به آدمهاي مستمند پرداخت كرده اند . اگر اين وجوه كه غالب مردم از مال و دارائي و دسترنج خود به اين ملاها ميدهند تا باصطلاح مالشان پاك شود و اين آخوندها بدون هيچ رنج و زحمتي بخشي از اين ثروت را براي خود و خانواده و اهل بيتشان خرج ميكنند و مبلغ مختصري هم به فقرا ميدهند و ميبينيم كه چقدر وجه نقد بجا مانده است .
حال اگر املاك و ساير دارائيهايي كه آنها براي خود و فرزندانشان تهيه كرده اند را هم محاسبه كنيم ، درميابيم كه لقب زالو ، صفت مناسبي براي اين قشر از انگلهاي جامعه بسيار مناسب و در شأن آنهاست .
آيا هنوز ميپنداريد كه پرداخت يك پنجم از دسترنج خود به اين حقه بازها كار خوبي هست ؟
آيا ما خودمان نميتوانيم افراد مستمند جامعه را بيابيم و با دست خود اين بخشش را انجام دهيم ؟
كافيست فقط يكبار اينكار را انجام دهيد . آنوقت طعم شيرين اين نيكوكاري را با تمام وجود حس ميكنيد . ترويج اين اعمال خداپسندانه در جامعه ميتواند از بسياري از ناهنجاريهاي ما بكاهد . چقدر صفا و صميميت بين مردم بوجود مي آيد .
و چه نيكوست كه اينكار را به فرزندان خود بياموزيم و بجاي اينكه اين افراد شكم باره و تن پرور را در جامعه توسعه دهيم ، از افراد تهي دست حمايت نموده و آنها را در ساختن يك جامعه پويا و فعال حمايت كنيم .



خوب توجه فرمائيد كه قرنهاي طولاني بود كه ما با اين نوع تعليمات اسلامي ، ضمن اينكه ملاهاي كثيفي را در بين خودمان جاي داديم ، از طرف ديگر با كم توجهي به عواقب اينكار تكدي گري نيز اشاعه پيدا كرد . اين آخوندها با بهره گيري از همين حربه ، صندوقهاي آهني فراواني را هم در جاي جاي مملكت قرار دادند تا با جمع آوري وجوهي تحت عنوان صدقه ، از تمام اقشار جامعه كسب درآمد نموده و بسيار خبرها خوانديم و يادمان رفت كه اين پولها بجاي كمك به افراد بي بضاعت ، صرف هزينه مهمانان خارجي شركت كننده در مراسم سالگرد مرگ خميني و غيره مصرف شده است . اخيرأ هم خوانديم كه بخش قابل توجهي از آنرا صرف خريد جهيزيه دختران دم بخت كشورهاي اسلامي ديگر كرده اند .
تا زمانيكه ما نخواهيم به اين اعتقادات خرافه خودمان كه ناشي از تعاليم اين افراد حقه باز هست پايان ندهيم ، نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه شاهد اين ناهنجاريها نباشيم . البته براي ايرانيهايي كه اين تعاليم در رگ و پوست آنها جاي گرفته است كمي دشوار ست كه بخواهند اين عادت را ترك كنند و حتي در بعضي مواقع دچار نوعي بدبيني نسبت به گوينده اين موارد ميشوند .اورا كافر يا غيرمسلمان مينامند .
چرا نميخواهيم با واقعيات مواجه شويم ؟ چرا هميشه براي ديگران مادريم و براي خودمان نامادري بي عاطفه ؟ چرا فقط فكر ميكنيم كه يك فرد مبتلا به اعتياد را بايد سرزنش كنيم و براي ترك اعتياد او از روشهاي متنوعي استفاده كنيم ؟ آيا اين عادت ما كه از روي ناآگاهي ما بوده است نبايد پس از آنكه پي به مضرات آن برديم براي هميشه از ما پاك شود تا بتوانيم اشرف مخلوقات بودن خود را ببينيم .
لطفأ كمي بيشتر و بيشتر به اين مطالب توجه كنيد . آيا غير از اين بود كه خوانديد ؟

آيا ما باعث پرورش اين مفت خورها نيستيم ؟
آيا كمك به انسانهاي بي بضاعت كار پستي هست و يا رياكاري خواهد بود ؟
آيا برچيدن بساط اين شيادان به اعتقادات ما لطمه ميزند ؟
آيا اسلام موافق تن پروري و شكم بارگي مروجان ديني است ؟
آيا همان حضرت علي كه پيشواي شيعيان هست چنين خانه هاي مجلل و دستهاي نرم و ظريفي داشت ؟
آيا حضرت محمد با شمشير اسلام را وارد مكه كرد يا با صفات پسنديده ، راستگويي و درستكاري ؟
آيا بايد كاري كنيم كه اگر باصطلاح امام زمان آمد اول گردن خودما را بزند كه ميدانستيم و اينقدر نافرماني كرديم ؟
آيا نميدانيم كه در اسلام دروغ گناه بزرگي هست . ولي همه ما شيعيان دروغگوهاي ماهري شديم . از آن به دروع مصلحتي ياد ميكنيم . همان كاري كه خميني كرد و وارد ايران شد و بعد آن كرد كه ديديم . به ارتشيان پناه داد ولي وقتي پايه هاي حكومتش محكم شد ، تيرباران شدند ، قبرستانهاي مارا او آبادتر كرد يا شاه ، آب و برق در واقع مجاني بود در دوران شاه يا او كه قرار بود مجاني كند الآن به چند برابر قيمت از ملت ميگيرند و به پاكستان و عراق ميدهند .
چقدر و تاكي بايد تاوان ناداني و جهل اخلاف خودرا بپردازيم . آيا در فرهنگ ما ايرانيان نبود كه



با برگزاری مراسم تنفیذ محمود احمدی‌نژاد، دولت دهم عملاً رسمی شد، ‌در این مراسم اگرچه اکثر قریب به اتفاق مسئولین لشکری و کشوری حضور داشتند اما شمار زیادی از چهره‌های شاخص سیاسی و مذهبی نیز غایب بودند که در صدر آن‌ها می‌توان به هاشمی رفسنجانی، خاتمی، سید حسن خمینی، موسوی، کروبی،‌ ناطق نوری،‌ ری شهری اشاره کرد. البته تعدادی دیگر نیز از رجال مؤثر از جمله محمد یزدی در این مراسم غایب بودند که شاید نمی‌توان معنای سیاسی خاصی از غیبت آن‌ها برداشت کرد.

اما نتیجه این مراسم، شکل‌گیری اولیه اپوزیسیون دولت دهم بود، اپوزیسیونی که در سخنان رهبری از آن‌ها به مخالفان دولت تعبیر شد، ‌گروه دیگری نیز در این مراسم حضور داشتند که اگر چه جزو حامیان دولت نبودند، اما می‌توان آن‌ها را در زمره منتقدان ملایم و نه مخالفان دولت دهم ارزیابی کرد چهره‌هایی نظیر: محسن رضایی، داوود دانش‌جعفری، مصطفی پور محمدی، احمد توکلی و باقر قالیباف.

به نظر می‌رسد اکنون جمهوری اسلامی به مرحله‌ جدیدی وارد شده است و آن تشکیل اپوزیسیون دولت است، ‌پیش از این جمهوری اسلامی اپوزیسیون‌هایمتفاوتی را تجربه کرده بود، سازمان مجاهدین خلق و گروه‌های چپ را شاید بتوان اولین اپوزیسیون قوی دانست که پس از پیروزی انقلاب از نظام جدا شدند و طی حدود دو سال، تبدیل به مخالف مسلح نظام و گروهی برانداز شدند، این اپوزیسیون اساساً با قانون اساسی و ساختار جمهوری اسلامی مخالف بودند.

دومین اپوزیسیون نظام را می‌توان در طیف ملی –مذهبی تقسیم‌بندی کرد، گروهی که اگرچه ساختار نظام و قانون اساسی را پذیرفته و حتی در قوایمقننه و مجریه نیز در مقاطعی دارای مسئولیت بودند، اما منتقد شیوه عملکرد امام خمینی(ره)بودند و به همین دلیل در دوران اوج جنگ، به دلیل مخالفت‌های علنی با سیاست‌های نظام، توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی غیرقانونی اعلام شدند، تفاوت این گروه با گروه نخست این بود که ملی –مذهبی‌ها اپوزیسیون امام و ولایت فقیه بودند و گروه‌های چپ، اپوزیسیون نظام..



اگر نگاه به این اپوزیسیون، ‌همانند اپوزیسیون برانداز نظام باشد، ‌نتیجه آن تقویت بی‌سابقه اپوزیسیون برانداز خواهد بود، یعنی جریاناتی که تا کنون هواداران آن‌ها به طور نمونه برایگردهمایی‌های سلطنت‌طلب چند صد نفر در خارج از کشور و برای گروهک مجاهدین خلق چند صد نفر در خارج و بخشی از خانواده‌های آن‌ها در داخل و برای گروه‌های جمهوری‌خواه یا اصلاح‌طلب خارج‌نشین در حد مشابهی بوده است، به یک‌باره به اپوزیسیونی با قابلیت چندین میلیونی تبدیل می‌گردد.

حرکت‌هایی نظیر زمینه‌سازی برای خروج از کشور خاتمی یا دستگیری موسوی یا حذف هاشمی از ریاست مجمع تشخیص، خبرگان و امامت جمعه، اقداماتی است که در چارچوب این سناریو، یعنی تبدیل اپوزیسیون دولت به اپوزیسیون نظام ارزیابی می‌شود.

از سوی دیگر، انتقال محور اپوزیسیون از خارج کشور به داخل و تبدیل رهبری آن از چهره‌هایافراطی، غیرقابل پیش‌بینی و بی‌قید و بندی از افرادی نظیر رضا پهلوی، مسعود رجوی یا محسن سازگارا به چهره‌های ارزشی و وفادار به انقلاب، نظیر موسوی طبیعتاً موجب تقویت نظام خواهد شد به ویژه آن‌ که شخصیت‌های میانه‌رویی نظیر هاشمی‌ رفسنجانی که حفظ نظام جزو اولویت‌هاینخست آن‌ها محسوب می‌شود، در این جریان اثرگذار بوده و آن را تعدیل خواهد کرد.

اگرچه عارضه جانبی حضور این اپوزیسیون در داخل، تضعیف دولت خواهد بودامابرپایداری نظام خواهد افزود ،بدین معنا که حضور اپوزیسیون قدرتمند دولت در داخل کشور، اگرچه اصل نظام را تقویت می‌کند، حقانیت و اقتدار دولت را کاهش می‌دهد.

نگاه دیگری که از جنبه تهدید می‌توان به این اپوزیسیون جدید داشت، فقدان مرزبندی روشن آن نیروها و توده‌های حامی دولت است، استفاده این اپوزیسیون از شعارهایی نظیر الله اکبر یا«یاحسین» ابراز وفاداری به رویه خط امام خمینی(ره) که با حضور خانواده امام در میان این طیف، باورپذیری بیشتری می‌یابد و نزدیکی ادبیات آن با مفاهیم مذهبی و دینی موجب می‌شود تا عملاً مرزبندی و شکافی که میان هواداران نظام و اپوزیسیون‌هایی نظیر سلطنت‌طلب‌ها، مجاهدین خلق، ملی مذهبی‌ها و حتی اصلاح‌طلبان افراطی وجود داشت، قابل تحقق نباشد و این اپوزیسیون که عملاً خود را هوادار نظام و انقلاب و امام و ولایت فقیه می‌داند، در عرصه اجتماعی قابل تفکیک از حامیان دولت و حتی منتقدین ملایم دولت نبوده، بنابراین احتمال ریزش شدید نیروهایسیاسی یا توده‌های اجتماعی به سوی آن وجود دارد و از این نگاه، رادیکال کردن این اپوزیسیون از مخالفت با دولت به مخالفت با نظام، توسط حامیان دولت توجیه می‌شود.

در مجموع، می‌توان گفت که این اپوزیسیون جدید در ایران متولد شده است که سطح مخالفت آن به جای مخالفت با نظام، ‌قانون اساسی، ساختار و ولایت‌فقیه، به مخالفت با دولت دهم و رئیس آن بوده و مدیریت این اپوزیسیون در درون نظام خاصیت‌ها و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد که در صورت غقلت از آن و برخورد حذفی با آن، اگرچه منافع کوتاه مدتی برای دولت و حاکمیت دارد، اما پایداری نظام را در بلندمدت به شدت تضعیف خواهد کرد



اما گروه سوم که از پس از تشکیل مجلس ششم به تدریج شکل گرفت، را می‌توان از جنس اصلاح‌طلبان دانست. عملکرد این گروه که در ماجرایردصلاحیت‌ها و تحصن نمایندگان مجلس ششم شکل گرفت و در نامه سرگشاده به رهبری بروز یافت، ازاین گروه تصویری جدید از اپوزیسیون را ارائه کرد، از نگاه این گروه که تندترین چهره‌های آن را می‌توان افرادی نظیر مصطفی تاج‌زاده یا بهزاد نبوی دانست، چارچوب نظام، ساختار قانون اساسی و ولایت فقیه مورد پذیرش است، اما بخشی از عملکرد رهبر انقلاب نفی می‌گردد.

این طیف از سال 1382 و در جریان انتخابات مجلس، هفتم عملاً‌ از صحنه حاکمیت حذف شدند و تا کنون نیز همواره رد صلاحیت گردیده‌اند.

اما اپوزیسیون جدید که پس از انتخابات شکل گرفته است، دارای چارچوب، خاستگاه و هویتی متفاوت است. هویت این اپوزیسیون، مخالفت با دولت دهم و رئیس آن، محمود احمدی‌نژاد است.بنابراین در نگاه این اپوزیسیون، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ‌ساختار، امام خمینی(ره)و آیت‌ا.. خامنهای پذیرفته شده‌اند و سطح مخالفت به مخالفت با دولت تقلیل یافته است.

چهره‌های همراه با این اپوزیسیون نیز علاوه بر آن‌ که خود جزو ارکان و هویت تئوریک و سیاسی انقلاب هستند، هم‌اکنون نیز از مناصب عالیه نظام نظیر مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، بازرسی ویژه رهبری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، امامت جمعه و حتی مرجعیت برخوردارند و چهره‌های اصلح‌طلبی نظیر سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی که حاضر به همراه با اپوزیسیون اصلاح‌طلب اخراج شده از حاکمیت نشدند، در این چارچوب توصیف می‌شوند.

تفاوت این گروه که به خاطر آن باید به جایمنتقد دولت، ‌آن‌را اپوزیسیون دولت نامید، آن است که این طیف با اصل انتخاب این دولت مشکل دارد، نه این‌که از برخی اقدامات دولت انتقاد داشته باشد.






نکته مهم این ‌که با تشکیل اپوزیسیون دولت دهم، عملاً سایر اپوزیسیون‌های نظام، از خارج‌نشینان نظیر سلطنت‌طلبان و مجاهدین خلق و جمهوری‌خواهان، تا جریان ملی – مذهبی و اصلاح‌طلب افراطی تحت‌الشعاع حضور و عملکرد این اپوزیسیون قرار گرفته و عملاً هویت و اثرگذاری خود را تا حدود زیادی از دست داده‌اند. این‌که اپوزیسیون از جریانات خارج‌نشین، برانداز و مخالف اصل نظام به جریانات داخلی، میانه‌رو و موافق با اصل نظام و رهبری تغیر یافته است، هم می‌تواند تهدید تلقی شود و هم می‌تواند فرصت به شمار آید
http://www.flickr.com/photos/36514175@N05/3795114857/
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday 12 February 2012

صانع جان ، با نزدیک شدن به ۲۵ بهمن خواستیم بدونی که که فراموشت نکردیم






 پدر و مادر صانع ژاله بر سر مزار فرزند از دست رفتشان همان پدر و مادری که به روایتی از قبول ۷۵ میلیون تومان توسط بسیجیان غرب کشور سر باز زدند  



صانع ژاله (۱۳۶۳ در پاوه - ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در تهران) دانشجوی رشتهٔ هنرهای نمایشی دانشگاه هنر تهران و از کردهای سنی‌مذهب بود که در جریان اعتراضات جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ بر اثر برخورد گلوله کشته شد.منابع خبری معترضان، ژاله را یکی از تظاهرات‌کنندگان معرفی کردند که توسط نیروهای امنیتی کشته شده‌است. وب‌سایت کلمه وی را از اعضای ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی معرفی کرده و وب‌سایت سحام نیوز تصویری را منتشر کرده‌است که در آن صانع ژاله در کنار آیت الله منتظری دیده می‌شود. وی هم چنین مقالاتی در مجله آزما از مجلات هوادار جنبش سبز می‌نوشته‌است. او هم چنین در فیلم کوتاهی به نام آجری در دیوار که محتوایش اعتراض به وضعیت جامعه‌است بازی کرده بود که توسط دولت توقیف شده‌است. رسانه‌های حکومتی او را یک بسیجی معرفی کرده که در خلال تظاهرات روز ۲۵ بهمن به دست نیروهای سازمان مجاهدین خلق (که منافق خوانده شده‌اند) کشته شده‌است. خبرگزاری فارس نیز دست به انتشار تصویری زده‌است که ادعا می‌شود تصویر کارت عضویت ژاله در نیروی مقاومت بسیج است. برخی از دوستان وی از جمله هاتف سلطانی از بازداشت شدگان بازداشتگاه کهریزک این وابستگی را رد کرده و او را از هواداران جنبش سبز می‌دانند. «راه سبز» نیز مدعی شده که خانوادهٔ تحت فشار حکومت قرار دارند تا او را از طرفداران حکومت معرفی کنند البته وب‌سایت‌های دیگر معترضان عضویت وی در بسیج، که میلیون‌ها عضو در ایران دارد، را رد نکرده ولی اشاره کرده‌اند که او از حامیان جنبش سبز بوده و در حمایت از آن‌ها در تظاهرات روز ۲۵ بهمن شرکت کرده‌است. خبرگزاری فارس مصاحبه‌ای را با پدر و پسرخاله وی منتشر کرده و از قول پدر او نوشته که پسرش حافظ قرآن بود و همه عمرش را برای خدا کار می‌کرد اما عده‌ای از خدا بی‌خبر نگذاشتند میوه زندگی‌ام به ثمر برسد. و از قول پسرخاله‌اش هم نوشته فتنه‌گران می‌خواهند جوانانی مانند صانع که پاک و حافظ قرآن بود، را به کام مرگ بفرستند.
در حالی‌که رنجبران، مدیرکل تشکل‌های «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها» تصویر ژاله در کنار منتظری را جعلی دانسته بود، حسین شریعتمداری در گفتگویی با تلویزیون دولتی ایران ژاله را جاسوس و نفوذی حکومت اعلام کرد که در هنگام ملاقات با منتظری خبرهای خوبی را به آن‌ها داده بود. این اظهارات در زمانی مطرح شد که قانع ژاله برادر صانع هرگونه ادعایی مبنی بر بسیجی بودن او را تکذیب کرد و گفت کارت بسیج همان روز کشته شدن برادرشان برای او از طرف حکومت صادر شده است.
همچنین دو تن از مسئولین بسیج غرب کشور، مبلغ ۷۵ میلیون تومان پول نقد برای پدر صانع ژاله می‌برند، که این پدر از قبول آن خودداری می‌کند.مراسم تشییع و خاکسپاری
مراسم تشییع وی در روز ۲۷ بهمن با حضور انبوهی از جمعیت از دانشگاه هنر تا دانشگاه تهران برگزار شد. که این مراسم به صحنهٔ درگیری طرفداران و مخالفان حکومت تبدیل شد. کلمه گزارش داد که از اوایل صبح دانشگاه هنر به اشغال نظامیان طرفدار حکومت درآمده بود و تعدادی از دانشجویان مورد حمله قرار گرفته و شماری نیز دستگیر شدند، از قول سجاد رضایی دبیر انجمن اسلامی دانشگاه نیز نوشته که دانشجویان اجازهٔ شرکت در تشییع جنازه را نداشته‌اند.در روز برگزاری مراسم خاکسپاری، قانع ژاله، برادر صانع ژاله در مصاحبه با شبکه صدای آمریکا طرح کرد که صانع ژاله بسیجی نبوده و خانواده اش توسط ماموران حکومت تحت فشار هستند. در ادامه این مصاحبه برادر صانع ژاله گفت: او از هواداران آیت الله منتظری و جنبش سبز همچون بهمن قبادی بود و کارت بسیج منتسب به وی توسط پسرخاله اش که از کارمندان وزارت اطلاعات می‌باشد، جعل شده‌است. او هم چنین در این مصاحبه گفت: متاسفانه جسد صانع ژاله را به ما تحویل نمی‌دهند، خانواده ما در مراسم ختم او شرکت نخواهند کرد و این مراسم توسط دشمنان صانع ژاله برگزار می‌شود. پس از این مصاحبه قانع ژاله برادر صانع ژاله با صدای آمریکا در رابطه با افشاگری درباره صانع ژاله، او توسط ماموران وزارت اطلاعات در پاوه بازداشت شد


«برخی كارشناسان موزه تاریخ طبیعی انگلیس مدعی شدند كه نزدیك به ۵ هزار سال پیش انسان‌ها از جمجمه همنوعان خود ظرف غذا می‌ساختند. بر اساس این بررسی آنان نتیجه گرفتند كه احتمالا این انسانها اول گوشت همنوع خود را خورده و سپس از جمجمه اش به عنوان ظرف غذا استفاده می‌كرده اند.»

اما بعد از گذشت ۵ هزار سال همين اتفاق در ايران بگونه ديگر در ايران تكرار ميشود! ، مزدوران و قداره بندان حكومت، جوانان وطن را به خاك و خون ميكشند و بعد با مصادره پيكرهاي پاكشان، با كالبد آنها مانور ميدهند و بدنبال خونهاي تازه تري ميگردند و بدين وسيله ظرف غذاي بعدي خود را مهيا ميكنند!












این هم سندی سراسر دروغ برای انداختن قتل صانع ژاله به گردن مجاهدین||


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday 11 February 2012

جرمش؟ موفق نشد تا همسر دوستش روبعد از ۷۲ بار تلاش حامله کنه!!!

در استات گرانت آلمان قاضی دادگاهی ملزم به تصمیم گیری در مورد مردی استثنایی میشه که در یک حرکت افتخار آمیز همسایه خودش رو استخدام میکنه تا زنش رو مورد عنایت قرار بده تا حامله بشه. بنظر میرسه دیمیتریوس سوپولوس ۲۹ ساله و زن زیبا و ملوسش هر چه تلاش میکنن موفق به بچه دار شدن نمیشوند  و فی الواقع بد جوری طالب بچه بودند،ولی دکتر به دیمیتریوس گفته بود که عقیم هست و بچه دار نمیشه.اینجا بود که آقای سوپولوس بعد از آروم کردن خانم مهربان و دوست داشنی خودش سراغ دوست خوش شانس و همسایه فدا کارش میره بنام فرانک مایوس که در اون زمان صاحب زن و دو فرزند بوده و۳۴ سال از عمرش هم سپری کرده بوده و اونو استخدام میکنه،سوپولوس قرار ۲۵۰۰ دلار رو با فرانک میزاره برای مدت ۶ ماه و هفته ای سه شب.فرانک هم دستبکار میشه و عاجزانه تلاش میکنه،و چون آدم جدی بوده از تمام انرژی خودش مایه میزاره ولی پس از ۷۲ تلاش نا موفق  .......و همینطور اعتراضات زن خودش که میگفته از این شرایط رضایت نداره،ولی دیمیتریوس سوپولوس هنوز اسرار داشت که فرانک مایوس ادامه بده و از طرفی پولی رو که داده بود هم نمیتونست ازش بگذاره تا اینکه فرانک هم سری به آزمایشگاه میزنه تا علت رو جویا بشه ولی شوکه میشه ،چون جواب آزمایش نشون میداد که او هم مثل دیمیتریوس عقیم هست و قادر به درست کردن فرزند نمیباشه...... اینجا بود که فرانک سورپرایز میشه یعنی همه سورپرایز میشن البته به غیر از زن فرانک مایوس ................اینجا بود که دیمیتریوس از فرانک شکایت میکنه تا لااقل پولش رو پس بگیره و مایوس بیچاره که فکر میکرد شانس بهش رو آورده بد جور تو ذوقش میخوره و تمام اون ۷۲ شب از دماغش در میاد.ولی از باز گرداندن پول امتناع میکنه و میگه اون هیچ تضمینی نداده بوده.البته درست هم میگفته،او هیچ تضمینی نداده بوده ،فقط اینجا اشتباه از دیمیتریوس بوده که با دیدن دوتا بچه از فرانک فکر نمیکرده که باید تضمینی هم بگیره..........
 http://weknowmemes.com/wp-content/uploads/2012/01/paid-to-do-it-but-fails.jpg
       
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday 3 February 2012

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin