مطلب مهمی درمورد بانک جدید التاسیس "تات" دارم. خواهش می کنم آنرا منتشر نمایید.
این بانک با سرمایه اولیه حدود 224 میلیارد تومان از محل :
1- مبلغ 140 میلیارد تومان وجوهات به جا مانده از آیت اله بهجت
2- مبلغ 84 میلیارد تومان وجوهات به جا مانده از آیت اله فاضل لنکرانی که در هردو مورد با دستور مستقیم رهبر جمهوری اسلامی گرفته شده و در اختیار آقایان:
1- مجتبی خامنه ای فرزند رهبر
2- غلامعلی حداد عادل رئیس اسبق مجلس هفتم
قرارداده شده تا به عنوان سهامداران اصلی اقدام به تاسیس این بانک نموده و درشرف پذیره نویسی هستند (مطابق تبلیغ درسیما)
مردم را تشویق به تحریم این بانک و عدم پذیره نویسی آن بنمائید.
آيا توجه كرديد كه مجموع اين ارقام چقدر شد ؟
از آنجائيكه شايد فرصت نداشته باشيد من اينكارو با اعداد تصادفي انجام دادم وشما فقط ملاحظه و سپس اطلاع رساني فرمائيد .
این بانک با سرمایه اولیه حدود 224 میلیارد تومان از محل :
1- مبلغ 140 میلیارد تومان وجوهات به جا مانده از آیت اله بهجت
2- مبلغ 84 میلیارد تومان وجوهات به جا مانده از آیت اله فاضل لنکرانی که در هردو مورد با دستور مستقیم رهبر جمهوری اسلامی گرفته شده و در اختیار آقایان:
1- مجتبی خامنه ای فرزند رهبر
2- غلامعلی حداد عادل رئیس اسبق مجلس هفتم
قرارداده شده تا به عنوان سهامداران اصلی اقدام به تاسیس این بانک نموده و درشرف پذیره نویسی هستند (مطابق تبلیغ درسیما)
مردم را تشویق به تحریم این بانک و عدم پذیره نویسی آن بنمائید.
آيا توجه كرديد كه مجموع اين ارقام چقدر شد ؟
از آنجائيكه شايد فرصت نداشته باشيد من اينكارو با اعداد تصادفي انجام دادم وشما فقط ملاحظه و سپس اطلاع رساني فرمائيد .
000 000 10 ريال
50 ميليون تومان يعني
000 000 500 ريال
750 ميليون تومان يعني
000 000 500 7 ريال
يك ميليارد تومان يعني
000 000 000 10 ريال
يك ميلياردو هشتصد ميليون تومان يعني
000 000 000 18 ريال
25 ميليارد تومان يعني
000 000 000 250 ريال
150 ميليارد تومان يعني
000 000 000 500 1 ريال
224 ميليارد تومان يعني
000 000 000 240 2 ريال
اولأ اين مقدار وجه نقد براي چه كاري نزد اين آخوندها بوده است . چقدر به آدمهاي مستمند پرداخت كرده اند . اگر اين وجوه كه غالب مردم از مال و دارائي و دسترنج خود به اين ملاها ميدهند تا باصطلاح مالشان پاك شود و اين آخوندها بدون هيچ رنج و زحمتي بخشي از اين ثروت را براي خود و خانواده و اهل بيتشان خرج ميكنند و مبلغ مختصري هم به فقرا ميدهند و ميبينيم كه چقدر وجه نقد بجا مانده است .
حال اگر املاك و ساير دارائيهايي كه آنها براي خود و فرزندانشان تهيه كرده اند را هم محاسبه كنيم ، درميابيم كه لقب زالو ، صفت مناسبي براي اين قشر از انگلهاي جامعه بسيار مناسب و در شأن آنهاست .
آيا هنوز ميپنداريد كه پرداخت يك پنجم از دسترنج خود به اين حقه بازها كار خوبي هست ؟
آيا ما خودمان نميتوانيم افراد مستمند جامعه را بيابيم و با دست خود اين بخشش را انجام دهيم ؟
كافيست فقط يكبار اينكار را انجام دهيد . آنوقت طعم شيرين اين نيكوكاري را با تمام وجود حس ميكنيد . ترويج اين اعمال خداپسندانه در جامعه ميتواند از بسياري از ناهنجاريهاي ما بكاهد . چقدر صفا و صميميت بين مردم بوجود مي آيد .
و چه نيكوست كه اينكار را به فرزندان خود بياموزيم و بجاي اينكه اين افراد شكم باره و تن پرور را در جامعه توسعه دهيم ، از افراد تهي دست حمايت نموده و آنها را در ساختن يك جامعه پويا و فعال حمايت كنيم .
تا زمانيكه ما نخواهيم به اين اعتقادات خرافه خودمان كه ناشي از تعاليم اين افراد حقه باز هست پايان ندهيم ، نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه شاهد اين ناهنجاريها نباشيم . البته براي ايرانيهايي كه اين تعاليم در رگ و پوست آنها جاي گرفته است كمي دشوار ست كه بخواهند اين عادت را ترك كنند و حتي در بعضي مواقع دچار نوعي بدبيني نسبت به گوينده اين موارد ميشوند .اورا كافر يا غيرمسلمان مينامند .
چرا نميخواهيم با واقعيات مواجه شويم ؟ چرا هميشه براي ديگران مادريم و براي خودمان نامادري بي عاطفه ؟ چرا فقط فكر ميكنيم كه يك فرد مبتلا به اعتياد را بايد سرزنش كنيم و براي ترك اعتياد او از روشهاي متنوعي استفاده كنيم ؟ آيا اين عادت ما كه از روي ناآگاهي ما بوده است نبايد پس از آنكه پي به مضرات آن برديم براي هميشه از ما پاك شود تا بتوانيم اشرف مخلوقات بودن خود را ببينيم .
لطفأ كمي بيشتر و بيشتر به اين مطالب توجه كنيد . آيا غير از اين بود كه خوانديد ؟
آيا ما باعث پرورش اين مفت خورها نيستيم ؟
آيا كمك به انسانهاي بي بضاعت كار پستي هست و يا رياكاري خواهد بود ؟
آيا برچيدن بساط اين شيادان به اعتقادات ما لطمه ميزند ؟
آيا اسلام موافق تن پروري و شكم بارگي مروجان ديني است ؟
آيا همان حضرت علي كه پيشواي شيعيان هست چنين خانه هاي مجلل و دستهاي نرم و ظريفي داشت ؟
آيا حضرت محمد با شمشير اسلام را وارد مكه كرد يا با صفات پسنديده ، راستگويي و درستكاري ؟
آيا بايد كاري كنيم كه اگر باصطلاح امام زمان آمد اول گردن خودما را بزند كه ميدانستيم و اينقدر نافرماني كرديم ؟
آيا نميدانيم كه در اسلام دروغ گناه بزرگي هست . ولي همه ما شيعيان دروغگوهاي ماهري شديم . از آن به دروع مصلحتي ياد ميكنيم . همان كاري كه خميني كرد و وارد ايران شد و بعد آن كرد كه ديديم . به ارتشيان پناه داد ولي وقتي پايه هاي حكومتش محكم شد ، تيرباران شدند ، قبرستانهاي مارا او آبادتر كرد يا شاه ، آب و برق در واقع مجاني بود در دوران شاه يا او كه قرار بود مجاني كند الآن به چند برابر قيمت از ملت ميگيرند و به پاكستان و عراق ميدهند .
چقدر و تاكي بايد تاوان ناداني و جهل اخلاف خودرا بپردازيم . آيا در فرهنگ ما ايرانيان نبود كه
با برگزاری مراسم تنفیذ محمود احمدینژاد، دولت دهم عملاً رسمی شد، در این مراسم اگرچه اکثر قریب به اتفاق مسئولین لشکری و کشوری حضور داشتند اما شمار زیادی از چهرههای شاخص سیاسی و مذهبی نیز غایب بودند که در صدر آنها میتوان به هاشمی رفسنجانی، خاتمی، سید حسن خمینی، موسوی، کروبی، ناطق نوری، ری شهری اشاره کرد. البته تعدادی دیگر نیز از رجال مؤثر از جمله محمد یزدی در این مراسم غایب بودند که شاید نمیتوان معنای سیاسی خاصی از غیبت آنها برداشت کرد.
اما نتیجه این مراسم، شکلگیری اولیه اپوزیسیون دولت دهم بود، اپوزیسیونی که در سخنان رهبری از آنها به مخالفان دولت تعبیر شد، گروه دیگری نیز در این مراسم حضور داشتند که اگر چه جزو حامیان دولت نبودند، اما میتوان آنها را در زمره منتقدان ملایم و نه مخالفان دولت دهم ارزیابی کرد چهرههایی نظیر: محسن رضایی، داوود دانشجعفری، مصطفی پور محمدی، احمد توکلی و باقر قالیباف.
به نظر میرسد اکنون جمهوری اسلامی به مرحله جدیدی وارد شده است و آن تشکیل اپوزیسیون دولت است، پیش از این جمهوری اسلامی اپوزیسیونهایمتفاوتی را تجربه کرده بود، سازمان مجاهدین خلق و گروههای چپ را شاید بتوان اولین اپوزیسیون قوی دانست که پس از پیروزی انقلاب از نظام جدا شدند و طی حدود دو سال، تبدیل به مخالف مسلح نظام و گروهی برانداز شدند، این اپوزیسیون اساساً با قانون اساسی و ساختار جمهوری اسلامی مخالف بودند.
دومین اپوزیسیون نظام را میتوان در طیف ملی –مذهبی تقسیمبندی کرد، گروهی که اگرچه ساختار نظام و قانون اساسی را پذیرفته و حتی در قوایمقننه و مجریه نیز در مقاطعی دارای مسئولیت بودند، اما منتقد شیوه عملکرد امام خمینی(ره)بودند و به همین دلیل در دوران اوج جنگ، به دلیل مخالفتهای علنی با سیاستهای نظام، توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی غیرقانونی اعلام شدند، تفاوت این گروه با گروه نخست این بود که ملی –مذهبیها اپوزیسیون امام و ولایت فقیه بودند و گروههای چپ، اپوزیسیون نظام..
حرکتهایی نظیر زمینهسازی برای خروج از کشور خاتمی یا دستگیری موسوی یا حذف هاشمی از ریاست مجمع تشخیص، خبرگان و امامت جمعه، اقداماتی است که در چارچوب این سناریو، یعنی تبدیل اپوزیسیون دولت به اپوزیسیون نظام ارزیابی میشود.
از سوی دیگر، انتقال محور اپوزیسیون از خارج کشور به داخل و تبدیل رهبری آن از چهرههایافراطی، غیرقابل پیشبینی و بیقید و بندی از افرادی نظیر رضا پهلوی، مسعود رجوی یا محسن سازگارا به چهرههای ارزشی و وفادار به انقلاب، نظیر موسوی طبیعتاً موجب تقویت نظام خواهد شد به ویژه آن که شخصیتهای میانهرویی نظیر هاشمی رفسنجانی که حفظ نظام جزو اولویتهاینخست آنها محسوب میشود، در این جریان اثرگذار بوده و آن را تعدیل خواهد کرد.
اگرچه عارضه جانبی حضور این اپوزیسیون در داخل، تضعیف دولت خواهد بودامابرپایداری نظام خواهد افزود ،بدین معنا که حضور اپوزیسیون قدرتمند دولت در داخل کشور، اگرچه اصل نظام را تقویت میکند، حقانیت و اقتدار دولت را کاهش میدهد.
نگاه دیگری که از جنبه تهدید میتوان به این اپوزیسیون جدید داشت، فقدان مرزبندی روشن آن نیروها و تودههای حامی دولت است، استفاده این اپوزیسیون از شعارهایی نظیر الله اکبر یا«یاحسین» ابراز وفاداری به رویه خط امام خمینی(ره) که با حضور خانواده امام در میان این طیف، باورپذیری بیشتری مییابد و نزدیکی ادبیات آن با مفاهیم مذهبی و دینی موجب میشود تا عملاً مرزبندی و شکافی که میان هواداران نظام و اپوزیسیونهایی نظیر سلطنتطلبها، مجاهدین خلق، ملی مذهبیها و حتی اصلاحطلبان افراطی وجود داشت، قابل تحقق نباشد و این اپوزیسیون که عملاً خود را هوادار نظام و انقلاب و امام و ولایت فقیه میداند، در عرصه اجتماعی قابل تفکیک از حامیان دولت و حتی منتقدین ملایم دولت نبوده، بنابراین احتمال ریزش شدید نیروهایسیاسی یا تودههای اجتماعی به سوی آن وجود دارد و از این نگاه، رادیکال کردن این اپوزیسیون از مخالفت با دولت به مخالفت با نظام، توسط حامیان دولت توجیه میشود.
در مجموع، میتوان گفت که این اپوزیسیون جدید در ایران متولد شده است که سطح مخالفت آن به جای مخالفت با نظام، قانون اساسی، ساختار و ولایتفقیه، به مخالفت با دولت دهم و رئیس آن بوده و مدیریت این اپوزیسیون در درون نظام خاصیتها و پیچیدگیهای خاص خود را دارد که در صورت غقلت از آن و برخورد حذفی با آن، اگرچه منافع کوتاه مدتی برای دولت و حاکمیت دارد، اما پایداری نظام را در بلندمدت به شدت تضعیف خواهد کرد
اما گروه سوم که از پس از تشکیل مجلس ششم به تدریج شکل گرفت، را میتوان از جنس اصلاحطلبان دانست. عملکرد این گروه که در ماجرایردصلاحیتها و تحصن نمایندگان مجلس ششم شکل گرفت و در نامه سرگشاده به رهبری بروز یافت، ازاین گروه تصویری جدید از اپوزیسیون را ارائه کرد، از نگاه این گروه که تندترین چهرههای آن را میتوان افرادی نظیر مصطفی تاجزاده یا بهزاد نبوی دانست، چارچوب نظام، ساختار قانون اساسی و ولایت فقیه مورد پذیرش است، اما بخشی از عملکرد رهبر انقلاب نفی میگردد.
این طیف از سال 1382 و در جریان انتخابات مجلس، هفتم عملاً از صحنه حاکمیت حذف شدند و تا کنون نیز همواره رد صلاحیت گردیدهاند.
اما اپوزیسیون جدید که پس از انتخابات شکل گرفته است، دارای چارچوب، خاستگاه و هویتی متفاوت است. هویت این اپوزیسیون، مخالفت با دولت دهم و رئیس آن، محمود احمدینژاد است.بنابراین در نگاه این اپوزیسیون، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ساختار، امام خمینی(ره)و آیتا.. خامنهای پذیرفته شدهاند و سطح مخالفت به مخالفت با دولت تقلیل یافته است.
چهرههای همراه با این اپوزیسیون نیز علاوه بر آن که خود جزو ارکان و هویت تئوریک و سیاسی انقلاب هستند، هماکنون نیز از مناصب عالیه نظام نظیر مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، بازرسی ویژه رهبری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، امامت جمعه و حتی مرجعیت برخوردارند و چهرههای اصلحطلبی نظیر سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی که حاضر به همراه با اپوزیسیون اصلاحطلب اخراج شده از حاکمیت نشدند، در این چارچوب توصیف میشوند.
تفاوت این گروه که به خاطر آن باید به جایمنتقد دولت، آنرا اپوزیسیون دولت نامید، آن است که این طیف با اصل انتخاب این دولت مشکل دارد، نه اینکه از برخی اقدامات دولت انتقاد داشته باشد.
نکته مهم این که با تشکیل اپوزیسیون دولت دهم، عملاً سایر اپوزیسیونهای نظام، از خارجنشینان نظیر سلطنتطلبان و مجاهدین خلق و جمهوریخواهان، تا جریان ملی – مذهبی و اصلاحطلب افراطی تحتالشعاع حضور و عملکرد این اپوزیسیون قرار گرفته و عملاً هویت و اثرگذاری خود را تا حدود زیادی از دست دادهاند. اینکه اپوزیسیون از جریانات خارجنشین، برانداز و مخالف اصل نظام به جریانات داخلی، میانهرو و موافق با اصل نظام و رهبری تغیر یافته است، هم میتواند تهدید تلقی شود و هم میتواند فرصت به شمار آید
http://www.flickr.com/photos/36514175@N05/3795114857/
No comments:
Post a Comment