علی محمد بشارتی جهرمی....... |
گروه قنات در شهرستانِ جهرم كه در جنوب استان فارس قرار دارد، شكل گرفت. اين گروه قربانيان خود را پس شكنجههائي سبعانه بهقتل ميرساندند و اجساد آنها را درونِ قناتهاي اطراف اين شهرستان ميانداختند. به همين خاطر نيز نام گروه قنات برخود داشت.
شجرهي جنايت
زمان قاجاريه آخوندي به نام سيدعبدالحسين آيتالهي از نجف به فيروزآباد و سپس به لار، و از آنجا به جهرم آمد. او در انقلاب مشروطه فعال بود و در راه مشروعه تبليغ و مبارزه ميكرد.
سيدعبدالحسينِ آيتالهي مردي قسيالقلب و جنايتپيشه بود. او فتواي قتل بسياري از مزدكيان روستاهاي بين جهرم و لار و نيز بهائيهاي اين منطقه را صادر كرد، و خود نيز علاوه بر آمر بودن از عوامل اين كُشتار بود. آنان كه از اين كشتار جان به در ميبردند راهي جز آوارگي نداشتند.
سيدعبدالحسين آيتالهي فرزندي بهنامِ سيدعلي موسوي داشت كه به آقالي، يعني آقاعلي معروف بود. سيدعلي موسوي آخوندي بيسواد، مرتجع و روشنفكرستيز بود. او ادعا داشت كه با امام زمان در تماس است. برخي از مردم جهرم و روستاهاي اطراف اين شهرستان اين دروغ بزرگ را باور كردند و با اين پندار كه اين فرد مقدس است و قدرت الهي دارد، پيرو او شدند.
سيدعلي موسوي در ميانِ مسئولين شهرستانِ جهرم نيز داراي نفوذ بسيار بود. فرماندهي پادگان جهرم، رئيس شهرباني جهرم، نماينده مردم جهرم در مجلس شوراي ملي پشتِ سر اين آخوند مرتجع نماز ميخواندند، و هر نوروز به دستبوساش ميرفتند.
سيدعلي موسوي فرزندي بهنام سيدعبدالحسين داشت كه به ظاهر مردي ساده و رئوف مينمود، به همين خاطر سيدعلي موسوي اين فرزندش را لايقِ جانشيني خود نديد. او برادرزادهاش حسينآقا را از شيراز به جهرم آورد، حسينهاي در محلهعلي پهلوان جهرم ساخت و به حسينآقا سپرد.
سيدعلي موسوي در تابستان سال 1341 مُرد. پس از مرگ او دامادش حاج اصفهاني نماز جمعه شهر را برگزار كرد، امّا پس از چندماه حسينآقا با ترفندهائي حاج اصفهاني را از صحنه خارج كرد و خود امام جمعهي شهرستان جهرم شد.
حسينآقا مقلدِ آيتاله خميني بود. او چندبار به وسيلهي ساواك دستگير شد امّا تبليغاتِ ضدكمونيستي و روشنفكرستيزياش ضمانت آزادياش بودند. حسينآقا همدرسِ آيتاله خامنهاي و هاشمي رفسنجاني، و از دوستان نزديك اين دو بود.
حسينآقا با آنكه مردي ترسو و بُزدل بود امّا به پشتوانهي باندهاي حامياش دمي از مبارزه با دگرانديشان و دگررفتاران وانميماند. او جّوي آلوده و هراسناك در شهر جهرم ايجاد كرده بود. حسينآقا از پيش از انقلاب بهمن درصدد شكلدهي گروه كُشتار و سركوب در جهرم بود. حتي هنگامي كه خميني در پاريس بود، جو شهر جهرم به گونهاي شده بود كه نيروهاي غيرمذهبي و مجاهدين مخفي زندگي و فعاليت ميكردند. اين نيروها حتي براي يكبار هم نتوانستند اعلاميهاي در سطح شهر توزيع كنند.
از بهمن ماه سال 1357 حسينآقا (امام جمعه شهر) و عليمحمد بشارتي (كه در كابينهي رفسنجاني وزير كشور شد) سازماندهيِ علني باندهاي جنايتكار را آغاز كردند.
اين دو نفر گروه 15 خرداد را شكل دادند، باندى كه در همان آغازِ فعاليتش چندين همجنسگرا را به قتل رساند، كه براي نمونه ميتوان به قتل محمد كودي اشاره كرد. افراد اين گروه به صورت زني به نام گُلُو اسيد پاشيدند و او را كور كردند. (زن نابينائي كه اين روزها در ميدان ششم بهمن جهرم گدائي ميكند همان گُلُو، يكي از قربانيان اين باند است.)
اين گروه عِوضگِنا (گِنا به زبان جهرمي يعني ديوانه)، كه بيماري رواني و بيآزار بود، به اين گناه كه تنپوش مناسب بر تن نميكرد و هميشه قسمتهائي از بدناش نمايان بود را به قتل رساندند و درون چاه انداختند.
و بيترديد قتل رضا حقيقت ، كارگر پمپ بنزين شهر كه بهائي بود، آخرين جنايت گروه 15 خرداد نبود، و اين گروه شكنجهها و قتلهاي ديگري مرتكب شده كه ميبايد برملا شود.
سال 1359 عليمحمد بشارتي كميتهاى نيز به نام كميتهى تصفيه بوجود آورد. اين كميته عدهاي از معلمان و كارمندانِ ادارات دولتي را از كار بيكار كرد، و اسامي بهاصطلاح تصفيهشدگان را نيز بر اعلاميهاى نوشتند و در سطح شهر پخش كردند.
عليمحمد بشارتي و ديگر اعضاي اين كميته در پاسخ به سئوالِ تصفيهشدگان، كه علت تصفيه خود را پرسيده بودند گفته بودند؛
"ما مسئولِ پاسخدادن به سئوالهاى شما نيستيم، اين خودِ شما هستيد كه بايد پاسخ بدهيد كه چرا تصفيه شديد"!!
گروه قنات
سال 1360، حسينآقا و عليمحمد بشارتي و دارودستهشان بر فشار خود به نيروهاي غيرمذهبي و مجاهدين شهر افزودند. سوم خردادماه سال 1360 حسينآقا (امام جمعه شهر) فرمان داد كه حزباله بنابه وظيفهى شرعياش بايد به خانهى "كمونيستها و منافقين" بريزند و آنها را طناب بر گردن به مسجد بياورند.
اين دارودسته بر اساس اين فتوي، "احمد.س"، كه به هيچ گروه سياسي وابستگي و تمايلي نداشت را دستگير كردند. "جرم" احمد اين بود كه برخي از دوستاناش هوادار سازمان مجاهدين خلق بودند. روز چهارم خرداد آنها به خانهى احمد ريختند، طناب بر گردن او انداختند و او را كشانكشان به مسجد آوردند. در برابر صف نمازگزاران از او خواستند توبه كند والاّ او را همان جا حلقآويز خواهند كرد.
6 خردادماه اين دارودسته يكي از هواداران فدائيان خلقِ اقليت (محمد.ز) را به ضرب گلوله مجروح كردند.
سرانجام در همين ماه حسينآقا و عليمحمد بشارتي، به همراه نصراله ميمنه، ابراهيم جمالي، حاج مهربان، حزبالهياي بنام آتشي و نيز رئيس سپاه پاسداران جهرم گروه قنات را شكل دادند. برخي از افرادي كه با اين گروه همكاري ميكردند و چهرهى جنايتكارانشان براي مردم جهرم و روستاهاي اطراف چهرههائي آشنا بوده و هست؛ كريم يعقوبي، محمد حاج دلاور، محمد گُلُو، مسعود رحمانيان، حسنعلي پرنيان، جواد رحمانيان، حسين رحمانيان فرزند احمد، مصطفي رحمانيان فرزند حاج باشي، محمد رحمانيان فرزند حاج باشي، حمزه فرزند هادي و... ميباشند.
از اين جمع محمد گُلُو در شيراز بنگاه فروش اتوموبيل دارد، و مثل گذشته در باندهاي سياه فعال است. جواد رحمانيان مدير كنونيى دبيرستان خواجه نصير شهرستان جهرم است. پدر اين جنايتكار، حاج باشي نيز پيرمرد حزبالهيى مسلحي بود، كه هفتتير بدست هر كاري كه در جهرم ميخواست انجام ميداد.
بيترديد افراد اين گروه، كه سلسله مراتب گوناگوني داشتند بيش از نامهائيست كه به آنها اشاره شد.
گفته ميشود برخي از افراد اين گروه در جنگِ عراق و ايران كشته شدند.
حسينآقا نيز در سال 1380 مُرد.
برخي از جناياتِ گروه قنات
افراد گروه قنات مخالفينِ عقيدتي وسياسي خود را شبانه "شكار" ميكردند، آنها را پس شكنجههاي سبعانه به لب قناتهاي اطراف ميبردند و پس از بهقتل رساندنشان به درون قنات ميانداختند. افراد اين گروه روزها در شهر جهرم "مانور" ميدادند، و همراه با پراكندن ترس و وحشت در شهر قربانيان خود را شناسائي ميكردند.
اين گروه از بعداظهر 7 تيرماه سال 1360 شكنجه و كُشتار قربانيان خود را علني كرد. در همين روز افراد اين گروه عظيم سرعتي از هواداران سازمان فدائيان خلق را از خانهاش بيرون كشيدند و در ملاء عام به طرزي فجيع بهقتل رساندند. حسين رحمانيان (معلم)، جواد رحمانيان و مسعود رحمانيان پيكر عظيم سرعتي را با ضربات پيچ گوشتي و چاقو از هم دريدند، و سپس پيكر تكهتكهى او را به درون يكي از قناتهاي اطراف شهر انداختند.
حسينآقا (امام جمعه شهر) با كوبيدنِ عمامهى خود بر زمين، فتوي قتل فدائيان و مجاهدين و همهى مخالفين عقيدتي و سياسي خود را در شب 7 تير صادر كرد.
8 تير احمد حكيمنژاد، از فعالين سازمان مجاهدين خلق را با طناب به پشت يك وانت بستند، و او را كه بر روي زمين كشيده ميشد، دور شهر چرخاندند. در همين حال آنقدر با سنگ و چوب بر پيكر او كوبيدند تا سرانجام جان داد.
حميد غفوري يكي ديگر از مجاهدين را مورد ضرب و شتم با سنگ و چوب و ديلم قرار دادند. مردم پيكر نيمهجان حميد را به بيمارستان رساندند. يكي از افراد گروه قنات، مصطفي رحمانيان، به محض اطلاع از اينكه حميد هنوز زنده است و در بيمارستان بستريست، خودش را به بيمارستان رساند. مصطفي رحمانيان سوزنِ سرمي را كه به دست حميد بود از دستش بيرون كشيد و در چشمهاي حميد فرو كرد.
مقدسي يكي ديگر از فعالينِ سياسي شهر را قطعهقطعه كردند و جسدش را درون يكي از قناتهاي شهر انداختند.
گفته ميشود در ظرف دو هفتهى اوّل تيرماه سال 1360 اين گروه دهها نفر از جوانان شهر را پس از شكنجه به قتل رسانده و پيكر آنها را درون قناتهاي اطراف شهر جهرم انداختند.
حسينآقا و عليمحمد بشارتي براي گرم نگهداشتن كوره جنايات خود به افراد گروه قنات، گفتند: اگر كسي را براي شكنجه و قتل پيدا نكرديد خري را بر لب قنات ببريد و پس از كشتن خر به ضرب گلوله، او را درون قنات بياندازيد. كريم يعقوبي يكي از افراد جداشده از اين گروه كه مدتي پس از جدائياش گفته شد بر اثر سكته قلبي درگذشت گفته بود كه؛
هر غروب ما را در اتاقي جمع ميكردند، يكنفر كه او را نميديديم برايمان آياتي از قرآن ميخواند، و بعد دربارهى قربانياي كه به گفتهى آن فرد "ضدانقلاب" بود، سخن ميگفت. همانجا ما مأمور قتل آن ضدانقلاب ميشديم.
آن فرد به ما ميگفت كه ما با تعزير و كشتن اين ضدانقلابيون و انداختن جسد آنها به قنات گناههايمان شسته ميشود و به بهشت خواهيم رفت.
در همين ماه افراد گروه قنات به ميان جواناني كه در باغي گردهم آمده بودند نارنجك پرتاب كردند، و جواني به نام بيژن را به قتل رساندند.
اين گروه حتي به مجاهديني كه دوره محكوميت خود را سپري كرده بودند و "تواب" شده بودند هم رحم نكردند. آنان مجاهد خلق منوچهر هنري ، كه پس از دوسالونيم تحمل زندان و "توبه كردن" آزاد شده بود را نيز وحشيانه به قتل رساندند.
منوچهر هنري پس از آزادشدن از زندانِ عادلآباد شيراز به جهرم آمد. او تنها پسر خانواده بود. پس از آزادي نيز به زندگي و كار خود مشغول شد و هيچگونه فعاليت سياسي نداشت. گروه قنات امّا سراغش رفتند. او را شبانه به يكي از قبرستانهاي شهر بردند، و بدون توجه به التماسهاي او و اينكه او فردي تواب است و فعاليت سياسي نميكند او را به ديوار قبرستان ميخكوب كردند و با "متهى برقي" جمجمه و بدن او را سوراخ سوراخ كردند و نيمهجان درون يكي از قناتهاي اطراف شهر انداختند و...
پيكر برخي از قربانيان گروه قنات امروز در حياط خانهها و يا باغهاي جهرم دفن شدهاند، چرا كه به خانواده قربانيان اجازه داده نشد تا پيكر عزيزان خود را در قبرستان شهر دفن كنند.
بيكمترين ترديد، تعداد قربانيان اين گروه جنايتكار بيش از آنيست كه مردم شهر جهرم از آنها اطلاع دارند.
با اين اميد كه پروندهى اين جنايات هولناك گشوده شود، تا ضمن شناسائي همهى قربانيان، سربازانِ جنايتكار امام خميني نيز به دست عدالت سپرده شوند
مسعود نقره كار
http://asre-nou.net/1383/mehr/30/m-nogrekar.html
مسعود نقره كار
http://asre-nou.net/1383/mehr/30/m-nogrekar.html
No comments:
Post a Comment